انسان موجودی انتخابگـراست . وعقل او فرمان می دهد که در زندگی از این نعمت خدا داد استفاده کنـد . نعمتی که در هیچ موجود دیگری یافت نمی شود .خدا وند منان پیامبرانی را برای راهنمائی انسانها فرستاد (وَ ارسلنا رُسُلنا )و در درون انسان هم عقـل را قـرداد تا انسـان راه درسـت را دریابـد .در اصـل راه مشخص است چـرا که درقرآن کریم فرموده (ما راه را مشخص کرده ایم.)حال این خود انسان است که شکر گزاری کند یاکفران بنماید .شکر گذاری این است که انســان قـدر نعمتهای خدا را بداند و از آنها استفاده درست به نماید.استفاده درست از نعمتها در دست خوداست و انسانها می توانند سرنوشــت خود را تغییر دهند.سر نوشت انسان اگر چه در دست خدا است ولی خداونــد این فرصت را داده تا خود انسان انتخاب کند بهشت را آفریده وجهنم را نیز. وراهنمائی هم فرستاده : حـال انتخاب با خود انسانهاست. در طول تاریخ هر انتخاب درستی از سوی انسانها ثمراتی داشته که راههای سعـادت ونیکبختی را بر آنها گشوده و برای آینــدگان توشه ای پر بار مهیا کـرده وبــر عکــس یک انتخاب نا صحیح وعجولانـه آنچنان آثار مخربی در بر داشته :که تا دهها نســل بعدآثار سوء آن هویداست.در سهای قرآن کریم وتعلیم انبیاء (ع) نمونه های بارز این مدعا است اقوامی که دچــار عذاب الهی گشتند چون قوم نوح ,عاد, ثمود, فرعون, قوم سباءو......این بیان قـرآن کریم است که می فرماید:((سیروا فی الارض)) در زمین بگردید. آری باید در زمین خدا بگردیم تا درس بگیـرم از گذشتگان تا زندگی حال و آینده را تغییر دهیم چرا که خدا سر نوشت قومی را تغییرنمی دهد مگر اینکه خود آن مــردم سر نوشتشان را تغییر دهنـد .واین وابستــه به انتخاب درست هر ملتی است.راه انتخاب در هر حال برای همه باز است.هر کس باشد خواه پسر نوح خواه غیر این, خود انتخـابـگران هستنـد کـه باید انتخاب اصلح بنمایند. در طول تاریخ بشری حکومتهای زیادی را می بینیم که صعود و نزولهای داشته اند . آنجا که سخن از انتخاب ورأی مـــردم است هرحکومتی پیروز وسر بلندوبر عکس هرکجا استبداد وخود رأی بوده انحطاط .گرفتار جوامع گشته است .اگر در زمان خوارزمشاهیان انتخاب سنجیده صورت می گرفــت بدون شک مغولان خوانخوار به کشورما سرازیر نمی شدند. و آن مصیبتهای غیرقابل وصف بــرسرکشـورما نمی آمد.البته هر تصمیمی به نوعی انتخاب محسوب می گردد. حال اینکه یک نفر برای جمع تصمیم بگیرد یااینکه رأی همه تکلیف اجتماع را تعیین کند.که امروزه برمی گردد به نوع حکومتها و گروههای غالب دراجتماعات بشری . انواع حکومتها :امروزه همه دم از دمکراسی و حکومت مردم بر مردم می زنند.ولی در اصل نوع این حکــومتها در اکثر کشور ها این معنی را می راساند که یک نفر به عنوان مقام اول تعیین تکلیف می کند.از حکـومت سلطنتی گرفته تا جمهوری های بلاواسته ومع الواسته ودیکتاتوری هر کدام مــدعی ملت وبنام ملت هستند وبرای ملت در حالی که در عمل چنین نیستنـد. بلکــه وابستگانی هستند که از پشتیبانی آحـــاد مردم به دور هستند.منبعی که بهتـرین وبرترین پایگاه به حساب می آید .درتفکر این نوع حکومتها وابستگی به قدرتهای جهـانی نقطه ی قوتی به حساب می آید ولی گذشته نشان داده این طرز تلقـی هیچ زمانی درست از آب در نیامده است. قدرتها تا زمانی که احتیاج به دیگــر کشور ها داشته اند وبرای منافع شان ضرری نداشته هم پیمان ویار بوده اند . ودر بسیـار از موارد سر بـزنگاه عهد بشکسته و منافع خود راجستـه انـد ولـی حکومتهای مردمی که ریشه در اعماق جامعه داشته واز پشتیبانی مردم بر خوردار بوده اند چه در خطر وچه در حضر استوار مانده و در بدترین بحرانها توانسته اند کشتی طوفان زده را به ساحل امن برسانند. این حکومت ،حکومت مردم سالار است. که با انتخاب اصلح به ساحل امن و امان رسیده اند. پس درست انتخاب کنیم